گویش وزوان

ساخت وبلاگ
کلمات رایج در گویش وزوان
       برای مشاهده نظرات ارائه شده و افزودن نظرجدید اینجا را کلیک کنید .
دوزبانگي چيست ؟" تعريف دو زبانگي ، تعريف چندان ساده نيست و با آن که در اين زمينه تعريف هاي گوناگون توسط زيانشناسان ارائه شده است ، به سهولت نمي توان يکي از آنها را بعنوان تعريفي جامع و کامل انتخاب کرد . دو زبانگي پديده اي است جهاني که در اکثر کشورهاي جهان وجود دارد و عبارت از حالتي است که فرد به زبان ديگري غير از زبان مادري خود آموزش مي بيند . زبان مادري اولين زبان آموخته شده توسط فرد است، زباني که فرد بدان تکلم مي‌کند، با آن رشد مي‌يابد و عناصر فرهنگي و اجتماعي محيط خود را توسط آن دريافته، لمس کرده و با آن هويت مي‌يابد.
دو زبانگي و آموزش در کشورهاي ديگر: کشورهاي آسيايي همچون ايران، کشورهاي چين، هندوستان و جمهوريهاي آسياي ميانه نمونه‌هاي چشمگيري از ملتهاي چند زبانه هستند. برخي از آنان دشواريهاي زباني، آموزشي بسياري دارند. دشواريهايي که پژوهش و برنامه‌ريزي در زمينه زبان و آموزش را در اين کشورها اجتناب ناپذير کرده است. تنها کشور «چين» است که مي‌تواند ادعا کند که در زمينة برنامه‌ريزيهايش موفق بوده است. «سنگاپور» نمونه موفق ديگري است که با داشتن چهار زبان رسمي، در ميان گروههاي فرهنگي زباني خود با هيچ مشکلي روبرو نيست. در اروپا فقط «ايسلند» و «پرتقال»، کشورهاي تک زبانه هستند. «بلژيک»، يک کشور سه زبانه است که شاهد تنشهاي بسياري در زمينة زبان بوده است و براي آن قانونهاي بيشماري وضع کرده است. در مقايسه با بلژيک، «سوئيس با چهار زبان رسمي موفقيت بسيار آرامتري دارد. در «انگلستان» که يک کشور چند زبانه است، زبانه «کلتي» به ويژه در بخشهاي شمالي و غربي اين کشور به مرور رو به نابودي است. در حاليکه شهرهاي بزرگ انگليس با دشواريهاي آموزشي بيشمار که دو يا سه نسل از مهاجران را دارد، دست به گريبانند. در آمريکاي شمالي وضيعت زباني بوميان چه در «ايالتهاي متحده» و چه در «کانادا» به دو گونه است. يا بوميان در کل جميعت ادغام شده‌اند و زبانهايشان رو به نابودي است، يا در محدوده‌هاي جغرافيايي جداگانه‌اي زندگي مي‌کنند و زبانهاي خودشان را به کار مي‌برند. از طرف ديگر در کانادا در پي قوانين وضع شده در اين زمينه، طرحي پيرامون زبان و آموزش ارائه شد که به طرح «غوطه‌ورسازي» زباني شهرت يافته است و مورد حمايت مردم هم قرار گرفته است. سه راه پيشنهادي براي دو زبانه کردن کودکان : از همان آغاز کودکي دو زبان را به کودک ياد مي دهيم ، مثلا پدر و مادر به يک زبان با کودک صحبت کنند و پرستار کودک به زبان ديگر يا اينکه پدر و مادر به زبان ديگر با او صحبت کنند . راه دوم اينست که در خانه فقط از يک زبان استفاده شود . وقتي که کودک پا به سن مدرسه مي گذارند ، زبان دوم را در آن جا ياد مي گيرد . راه سوم اينست که فرصت هاي متعددي را در موقعيت هاي روزمره براي کودک فراهم کنيد تا بتواند هر دو زبان را تمرين کند.
 :http://linguist87.blogfa.com/cat-35.aspx
 
 
 
 
     آ
 
 
آجینده aajinda= پر ، مالامال ( آجینده آدم )
آخون  akhun=  خرمن (آخوندد بهرد؟     akhunded behard)
آجغونی   ajeghuni=  برعکس(پریندد pereineded  آجغونی  درپوشده)
آر  ar=  آسیاب( بارد ببه آر د بهره bared bebe ardebehere)
آرو  aru=  امروز ( آرو اشمه سرچا ؟aru ashma sar cha )
آردا  arda=  بلند کن ( dast arda دست آردا)
آرچین   archin=  جمع کن (یاقا آرچین )
آرچین  = بافتن ( یه جفت گوروه آرچین )
آرمه  arma=  ورآمدن خمیر (آردد آرمه ؟) آرماج   armaj=  مک بزن (دهند اندقرآرنماج dahaned endeghar arnemaj )
 آروس  arous=  عروس ( آروسم بیگی ته مثل ماه )
آروون  arovoun =  آسیابان
آزگار = روزگار ( چن سال آزگار زنگیم بکه )
آش ولگ  aashe valg= آش رشته ( اجی آش ولک بی پیچ بخرمه )
آش یه  aashe ye  = آش جو
آش گیپا  aashe gipa = آش سیرابی
آغسته aghesta= پر ( کیه آغسته آدمه )
آکله akola=  گلودرد( شال لا آکوله بیگیری)
آله    ala=   نصفه ( سوه آله که  sova alake)
آلت  aalat= فلفل ( آلت زرچوه اد د رو گوشت که ؟) آماچ  amach=  شولی ( اجی آماچ راس که بخا ) آمو amu=  عموآمهama=  عمه
آلال  alal  = شورش ( آدم آلال پاکریه  )pakeriaآلش alesh=  جابجا، تعویض (کوشام آلش ببویه kevsham alesh beboya)
آن aan=  دهان ( ya loghma nun de aned ne  یه لقمه نون د آندنه )
آنوه anova=  دهن دره ،خمیازه(چرا اندقر آنوه اکری ؟) آنتریک   antrik=  تحریک ( تو ابی آنتریکش نکه )آیه aye=  نشسته ( اونیه د آیه  unia d aye ) افعال
آرپرنه  arperne= بالا بینداز ( آرپرنه رو بون arperne ru bun)
 آروز arvaz=   بپر(جودآروز) آردار arda=   بلندکن ( دست آر دا ) آرچین  archin=  جمع کن( یاقاویالوند آرچین) آرکش  arkesh=  بالابکش (چاداوآرکش) آرمال  armal=  فرارکن ،بالازدن پاچه ( پاچه هاد آرمال ، او د ردببه ) آروون  around=  پهن کن (سفره آروون)
آرمه   arma=  رسیدن خمیر ( هیمیرد آرمه ؟ )  آرانگه  arenga=  بالا رانگاه کن ( هی ، با تومه   آر انگه )  آرگی  argi=  بردار ( دستت آرگی سر کولم د ) آرچرنه   archorne=  ادرارکردن ( بشه لو حست د آرچرنه ) آرووشیه  arvushia =  خشکیده(درختام همه آرووشیه) آرنه  arne=  گذاشتن ( چینه آرنه )آرماج  armaj=  مک بزن ( اندقر دهنت آرماج تا خون بریه ) آقست  aghast=  چپاندن ( منت د درز بر آقست )
آرپر   arpar=  بپر ( قلا آرپر )
آغل aghel = محل جمع آوری گوسفند ( حوونا رو آغلشون که )
آموخته  amukhta= عادت کردن ( وچه آموخته گردیه )
آمیته amita = عادت ( آمیته گردیه )
 
 بهتر آن دیدم که بعد از اتمام واژگان در هر قسمت ضرب المثل هایی که رایج می باشد را نیز در پایان هر فصل بیاورم . سعی بر آن شده است که آنها نیز به صورت حروف الفبایی ردیف شده باشد .
باز تاکید می کنم . هیچگونه توهین یا اهانتی نسبت به زبان قابل قبول نمی باشد . و آنچه بنده در این مقال می آورم فقط ضرب المثل هایا جملات رایج و یا منسوخی است که در طی سالیان جمع آوری شده است . شاید بعضی از آنها اکنون معمول نباشد . لازم به ذکر است که اهل این گویش از گفتن بعضی از کلمات در زبان خودشان ابایی ندارند . و آن را به مثابه حرف زشت تلقی نمی کنند . بنابراین این را برما ببخشید اگر در ضرب المثلی از کلماتی که ممکن است به نظر شما مستهجن قلمداد شود استفاده گردیده است . 
 
آکله نصم شوی = نوعی نفرین
آدم وشه خو نون تاجه اوینه= شتر درخواب بیند پنبه دانه
آرم اپرنی جرم دبراشی ؟ = هیچ غلطی نمی توانی بکنی
آروس وی جهاز ، چندی داره ناز = آدم بی پول ناز نمی کنه 
آدم دو جنه شو رو مسجد  یاقاشه =  کسی که دوتا زن داره هیچ جا جاش نیست
آسوده کسی که خر نداره ، از کاه و جوش خبر نداره = عدم وابستگی بهتر است
آش پیسر پا اپیچنده = پختن آش پشت پا
آخور د اخره ، توره جی د اخره = از هردوطرف سود بردن
 آخورش چرب ونرمه  = خیلی خوش گذشتن
 آدم جلب بارش د میزل نرسه  = بار کج به منزل نمی رسد
آرش ملا  = فرار کرد
آروس خوشگل بو اولش جی آرمه = غوز بالا غوز شد
آردا = بلند کن
آردل باردلی ننگا = حرف مفت نزن
آشغال دچم کوراکیه  = غوز بالا غوز
آه نداره با ناله سودا کره = آدم مفلس
 

 
 
 
 
 
 
 
دوستان عزیز ، زبان هر ملت بیان کننده هویت و ارزش آن ملت است وهر ملتی که زبان و گویش خاص خود را ندارد ملتی وابسته و فراموش شده است . چه بسا زبان ها و گویش هایی که در طی قرون متمادی بوجود آمده و در چرخه زمان به باد فراموشی سپرده شده اند . بیاییم از فرهنگ و گویش خویش نگهداری و حفاظت کنیم و آن را از آسیب زمان و نسیان و فراموشی مصون بداریم باتشکر  2/7/90
 
برای ارائه  نقطه نظرات اینجا   را کلیک کنید .
 
 
  دوستان عزیز  :...
بعضی ها فکر می کنند با گرفتن چند کلمه از زبان مادریشان و تکرار آن بصورت تمسخر آمیز در بین جمعی خود را شیرین جلوه می دهند . همین کار باعث می شود که دیگران از ارائه افکار و عقایدشان به این زبان اظهار تنفر داشته باشند و نوعی از خود بیگانگی در آنها بوجود آید . بطوری که دیگر از ابراز این که ما اهل این زبان هستیم نیز ترس و واهمه از خود نشان می دهند . باید اذعان کرد که برای شوخی و تمسخر خیلی سوژه های جالب یافت می شود که می توان به آنها تمسک جست و از ایراد گرفتن به زبان پرهیز جست .
سعی برآن شده است تا از تکرار کلماتی که با فارسی هم شکل می باشد پرهیز گردد . زیرا زبان ما یک گویش است و برحسب نیاز کلمات فارسی یا تغییر یافته ویا مردم از خود واژه جدیدی ابداع کرده اند .آنچه درقالب کلمات آورده می شود همان ریشه اصلی که مردم بکار می برند می باشد . و از آوردن کلماتی که با فارسی یکی است و تفاوت نمی کند پرهیز شده است .امید است در بارورکردن این مجموعه از نظرات خود ما را یاری فرمایید .
باتشکر .....
 
       ا
 
ابی abi= دیگه ( ابی چی چی ؟)
اترنن  atornon= می چرخانم( مون خو اترنن تو جی بترنه بیه )
اپلکه  apelleke= پرسه می زند ( ایندها د اپلکه )
اتمه atma= می آمد( که داردش اتمه ؟ )
اخه akhe= مردیکه ( اخه اخمخ خفه به )
اختلاط ekhtelat= صحبت کردن ( دردمون اختلاط مون اکه)
ادگا  adga= می خواستی ( ادگا بیشی کوا ؟ )
ادوا   adva= می گفتی ( ادوا بوره ،  بمین bemion )
ازمه  ezma= هیزم ( اجی ازمه مون بی سوزنا )
ازن ezan = این طرف ( ازن بوره )
ازنی  ezni= اینطور ( ازنی نکه )
اشه  ashe = می رود ( اشه چه کار بکره ؟)
اشرفی ashrefi = سکه طلا
اشک  eshak= الاغ ( عجب آدم اشکی آ )
اشوا ashva= میگفت  ( اشوا تو نفهمی ، اموا بارک اله )
اشگا ashga= می خواست ( اشگا بیه اما نمه )
اشتا ashta= می آورد ( اگه دلش اشگا اشتا )
اشنگاشت ashengasht= صحبت می کرد ( اندقر اشنگاشت خو مغز ... آدمش اخا )
اشنی جه oshnija = عطسه ( سرمام بخرده اشنیجه اکرن )
اوشت avasht = می دوید  (  کوییه داردش ردم د اوشت )
اشلشت  ashlesht= می لیسید ( ته کاسه اش الشت )
اشخا ashkha = می خورد ( هرچید ها دا اشخا )
اشخاشت  ashkhasht= خواستگاری میکرد ( اگه جنش اگا اشخاشت )
اشتونا  ashtouna= می پیچید ( وچشش دور خوش د اشتونا )
او   ou= آب ( وارش او ببه )
اوترترو outerterou = آبکی
اوزن ozan= آن طرف ( اوزن شه )
اوانداز ouendaz = آب انداز ( کوزیه او انداز داره )
اشکم بله  eshgombla= نفر رزرو دربازی
اگوله   agula= لی لی ( یه پاد آردا و اگوله که )
ارخارق  arkhalegh= پاره پاره
ازگل   ozgal= بدترکیب
اشنیجه   oshnija= عطسه
اسبر   esbar= سردر خانه
اسبرزه  esborza = طحال
اشگارeshgar = شکار ( دنبال اشگار د اوزه )
الوله  alule = می جنبد ( چرا اندقر الولی ؟)
الونیه  alounie= تکان می خورد
امبونه ammone = انبان ، پوست دباغی شده گوسفند( یه امبونه بخرن یانه )
اجباری  ejbori= سربازی
اوگا  ouga= پهلو (لقه اش د رو اوگام خوست )
اوترترو  outerterou=  آبکی  ( چایی او ترترود راس کرده )
اوزیپو  ouzipou= آبکی ( این چاییه یا او زیپو ؟)
اوجن avjon = می گویم ( اوجن نوجن نکه )
ایتیم غوره   itimghura= بدجنس (عجب وچه ی ایتیم غوره یی )
امگی  amgi= می خواهم ( امگی بشون )
اونه   una= آنجا ( بوره بیشمه اونه )
او  ou= آب ( یه لیوان او بخوا )
اوخاری  oukhari= لیوان
اوورده ouvorda = زیرورو کردن زمین ( زمینه اوورده بکه )
اویت ovit = آویزان  ( دست و پا در اویته واگردیه )
ایه  aye = می آید ( اون جی ایه )
 
اینده  inda= اینجا (اینده هیکی نیه )
اویت ovit = آویزان ( گل بند د اویته )
اویزن   avizon= می یابم ( بی وینن حال خوم اویزن )
اهرن  aheron= آسیاب می کنم(بارد بتا آر تا بهرن )
اوله  oula= آبله  (اولش آرمیه )
ایسبی  isbi= سفید
انبونه  ambone= انبان
انگولک angulak = سربسر گذاشتن( اندقر انگولکش نکه )
اجی ejei= کمی ( اجی خود جمع و جور که )
امونگی  amungi= می خواهیم( امونگی بیشمه صحرا)
اودا  evda=  نخ نازک ( تو خو اودا رسمون گردایی )
اوسار evsar= ابسار ( اوسارد دست که د ایشته؟ )
اویر ovir= حامله( گا ءه اویره )
اویت ovit = آویخته ( کمه مم د گل میخ اویت )
اشبش   eshbesh= شپش ( اشبشش مریم بگم )
اشتر  oshtor= شتر ( اشتر لیلی چرخ چلیلی ..... )
اوجن   oujan= وسیله خرمن کوبی
اوجن  avjon = می گویم ( اوجن هته وقتش نهه )
اودره avdere= می گذرد ( هرجوری بودرنی اودره )
او واشوou vasho = آب رفت ، کوتاه شد ( روبرو داری او واشی )
اتلنیه   atelnie= له می شود (انگوراش بتلنا بشو )
انتریز engeriz= احتیاط کردن ( عجب آدم وی انتریزی )
انگس   engas = نگاه کن ( چرا اندقر د مون انگسی ؟)
انبرواد  anborvad= گردباد ( عجب انبروادی بمه )
اسبار esbar= بیل زدن ( این لاریه اسبار بکه )
اگورویه  aguruye = برق می زند ( چماش اگورویه )
الونیه  alounie= تکان می خورد
اگی نیه  aginie = می لرزد (سرماد بنام که بی گینین sarmad bonamka biginion)
ادگی  adgi= می خواهی( ادگی بوره ادگی نی ووره )
الرچه  alorche= شعله می کشد (آتش الرچه )
اشمار oshmar= شمردن ( جوجه ها آخر پاییز اشمار اکرنده )
انمونیه  anmunie = نمایش داده می شود ( کارا هاما انمونیه )
اشن   ashon= می روم ( مو اشن تو جی بوره )
اندقر endeghar= انقدر ( اندقر ننگا )
اندقرزمون endeghar zumun = تا این حد ( اندقرزمون طولد بدا ؟ )
 
 
ضرب المثل ها و گویش های رایج :
 
از آن نترس که هی و هو داره ، از آن بترس که مل به تو داره
از روی نا علاجی ، دخر اوجه خان باجی = کار به ناچار دست نااهل دادن
اشترسواری دولادولا نگرده .
افتوه خرج لحیم
اوخو سرد بودره چه یک من چه صد من
افتو لو بومه
اگه بیش بواجی چرد دوایه ، اوجه چربندم کرده .= خسیس است
اندقر کم خوشش نیه خو مثل اودا رسمون بیدوکنیه  = خسیس
اگه پاشنه برش طلا بو ، باز شوش بی نکرن = نمی خوام شوهر کنم
اشبشش مریم بگمه = آدم خودخواهی است
اندقرد بید اخوسن خو گ. نپته ورد د بالایه = نخوردی از من ؟
افتومفتو نیش دیه = آفتاب مهتاب اوراندیده 
او جر کا= آدم زیرک
اواوزه نون اوزه ردش داوزه = هرچی می دوه به جایی نمی رسه
اوترترو = آبکی
اوخو بیه تیمم باطله = کار از کار گذشته 
اجی کوره وچت بده = بچه را ادب کن
او د رو یانه که بیکو = بیکاری و بی عاری
اگه هوسه ، یه بار وسه
اگوله که aggulla ke  =یک پا پریدن ، لی لی کردن
او سر دلم پا ابو = دهنم پر آب میشه ، سردیم کرده
اشترهرچی گردتر وابو ، پچ اچرنه = بزرگتر میشه ، بهتر نمی شه
اودا رسمون گردیهevda resmun gerdia= لاغر شده
اندقر زمون طولد بدا ؟ = خیلی طول کشید
انگشتت زخم بو بیش نچرنه = خسیس است
امون گی آخون بهرمه = می خواهیم خرمن بکوبیم
انبر واد ایه = گرد باد
اگه تو غلایی ، مو وچه غلاین =اگرتو شیری من بچه شیرم
اشگی بیه ، نشگی نیه = میخواد بیاد میخواد نه
این امامزاده زو بزو شفا هانده = آدم خسیس
 
 

 
 
 
 
 
 
.....  ...........
از آنجا که آوردن مصدر بعضی کلمات حتی برای خود اهل زبان نیز نا آشنا می باشد ، سعی شده است تا همراه با صرف فعل و شناسه آن ایراد گردد . مثلا مصدر "ویشتن " واژه ای غریب برای اهل زبان است ولی درعوض از صرف شده آن بصورت اول ، دوم ، وسوم شخص چه مفرد یا جمع (اویزن ، اویزی، ....)  استفاده می شود .
 
   سلام دوستان .....
آیا شنیده اید که بعضی از خانواده های خوب و همشهریان عزیزمان از اینکه فرزندانشان به زبان و گویش خودشان صحبت کنند واهمه دارند ؟ و سعی می کنند با بچه هایشان از همان کودکی به فارسی تکلم کنند . نمی دانم ایا بر آنها خرده بگیرم یا نه . مهجور ماندن زبان از آنجا آغاز می شود که اهل آن زبان نسبت به آن بی مهری نشان دهند و سعی کنند هرچه زودتر از شر آن رها شوند . و نتیجه آن شود که فرزندانمان با شنیدن کلماتی که پدرومادرشان به آن صحبت میکنند ابراز بی اطلاعی کنند و حتی با شنیدن بعضی کلمات نیشخندی هم از سر تمسخر بزنند. نا گفته نماند که زبان خود بخود پویاست و روز به روز مانند یک موجود زنده بزرگ می شود ، پوست می اندازد و گاهی کلماتی جدیدی به آن اضافه می شود و گاهی کلمات قدیمی منسوخ می گردد . و اینجاست که باید بگوییم زبان واقعا شبیه به موجود زنده است که تکامل می یابد و روز به روز به بقای خود ادامه می دهد . اما این بقا مرهون و مدیون کاربران و تکلم کنندگان آن زبان است که باید به آن بها بدهند و روز به روز بر رونق و تکامل آن بیفزایند و از اینکه آن را در صحبت های روزانه شان بکار گیرند ابایی نداشته باشند . اما باید گفت که زبان مادری تنها زبانی است که هیچکس نمی تواند ادعا کند که نمی تواند آنرا به راحتی یاد گیرد و یا چیزی نیست که با گذشت زمان در وجود یک فرد به فراموشی سپرده شود . هیچگاه کسی زبان مادریش را فراموش نمی کند . حتی اگر آن را برای چند سالی اصلا صحبت نکرده باشد . اما این ترس و دلهره را باید کنار گذاشت که بعضی ها فکر میکنند که با آموختن زبان مادری و لهجه خودمان ممکن است فرزندانشان زبان فارسی را خوب یاد نگیرند . شاید برعکس باشد . زبان و لهجه وزوان کلماتی را در بردارد که به غنای آموختن زبان فارسی نیز در فرد کمک می کند . زیرا همان کلمات فارسی بصورت قدیمی وتغییر یافته است که در زبان ما وجود دارد .و شاید این فرضیه باطلی است که ما درهمان کودکی سعی می کنیم فرزندانمان را به فارسی صحبت کردن عادت دهیم و فکر کنیم که با آموختن گویش محلی از آموختن زبان فارسی عقب خواهند ماند . تعصب را باید از هموطنان ترک زبانمان بیاموزیم که حتی در ادارات هم که وارد می شوند سعی می کنند بدون اکراه وبدون واهمه ای به زبان ترکی با همدیگرباصدای بلند صحبت کنند . ولی این همیت چنان درما ضعیف است که اگر دونفر از همشهریان ما در اداره ای به هم برسند سعی می کنند یا باهمدیگر فارسی صحبت کنندیا اینکه اگر به محلی حرف می زنند خیلی صدایشان را پایین می آورند تا مبادا کسی بفهمد که آنها فارسی زبان نیستند . چقدر برای ما شیرین و دلنواز است وقتی می بینیم که استاد گرامی و فرزانه مان ، پزشک جراح و محبوب همشهری مان وقتی در بیمارستان های اصفهان یکی از همشهریان را می بیند بدون واهمه و بدون ترس از این که مثلا شخیتش دچار نقصان شود  به گویش وزوانی با آنها صحبت می کند . و همه مردم  آن را یک نقطه مثبت برایش قلمداد می کنند و هیچکس هم نگرش منفی نسبت به این حرکت ندارد . چگونه است که فردی با آن همه سواد بالا از صحبت کردن به زبان مادریش با بیمار هموطنش در بین جراحان دیگر واهمه ای ندارد ولی ما که شاید از سواد خواندن و نوشتن هم بی بهره باشیم از صحبت کردن به زبان مادری خود اکراه داریم و بعضی وقتها آن را مسخره هم می کنیم . آیا این نشانی از خود باختگی فرهنگی نیست ؟ قدری بیندیشیم . ما از کجا آمده ایم و به چه می خواهیم برسیم ..... ؟ 
اینک به حرفی دیگر از کلمات محلی زبان و گویش مردم وزوان می پردازیم . باز هم در این راه دست یاری بسوی دوستان و همشهریان فرهیخته مخصوصا دوستان وهمکاران فرهنگی خودم دراز می کنم . و با پوزش از کم و کاستی در این زمینه درخواست عاجزانه در غنی تر کردن این مجموعه را دارم . امید است با نقطه نظرات مثبت خود به غنای این مطلب بیفزایند .
 
                ب :
 
باخسوره bakhsora= پدرخانم یاشوهر( باخسوره جی باخسوره ها قدیم )
بادیه  badia = دیگ کوچک ( او د رو بادیه که )
باربند  bar band =  انباری ، محل نگهداری  دام ( حوونا د رو باربند که )
بالشم مار baleshme mar= سوسک بزرگ ، قاب بال
باله  bale= بیل ( باله آرگی)( باله مند دسته که ؟)
بافه  bafa= دسته گندم  ( بافه هادد آرگه ؟)
بالون balun= هواپیما ، طیره ( بالونه اینگه )
بامبول  bambul= جا زدن ( اندقر بامبول برنتا )
بخجه bekhja= بقچه  ( یه بخچه رختم بشوشت )
برزنگله  barzengala= در انباری ( برزنگله ات  ها که ؟ )
برزاو barzou = زمین بلند دراصطلاح دهقانی
برشو barsho= فرارکرد ( تامنش بیدی برشو )
بنگا  benga= صحبت کن( بنگا !!! ماست خو رو دهنت د نهه )
بنه  bona= بته ، هیزم( بنه بتا بی سوزنیمه )
برمه berma = گریه ( برمه او سفت وا نکره )
برمه  barma  = بیرون آمد (ماه کوزن د برمه ؟)
بر bar = در، بیرون ( بر رزم خو تاق نا بیخشم بیدی )
برقی  barghi= کمی، نژگی ( یه برقی حوصله داربه )
 
برگاه   barga= درگاه (چرا ور برگا د ایشتی ؟)
بروزbar vaz = فرارکن ( بروز تا نمیه بیدگیره )
بز  bez= زشت ( چه دت بزی )
بشه beshe= برو ( بشه گورد مخ واکه )
بکه beke = بکن ( هرچی کارد اگی بکه )
بل  bol= رطیل ( یه بل بشو رو پاچم  )
بنه bona= بته ، چزده
بند band= طناب رخت ( رختا گل بند خوس )
بلنه  bolna= پشت( بلنه گوشت بیوینی ، من جی اوینی )
بلنه گوش  bolnagush= پشت گوش
بفسنجیاbefsenjia = پاره شد ( طناف بفسنجیا)
بتلنیا betelnia = له شد ( انگورا بتلنیا)
بق  bogh= فک ( ازن د رو بقت اخوسن )
بوندشو  bundeshev = فرداشب ( بوندشو اشمه شونشینی )
بور bur = کرم رنگ . کنف شدن ( بور ببویی )
بوره  bure= بیا ( بوره بیشمه کیه )
بوز bevaz= بدو ( بوز بشه بر تاق نه )
بولنه  bulne= خمره (مرباها د رو بولنه که )
بورونچه buruncha = پنجره ( بورونچیه تاق نه )
بولوه دیم  bolvedim  = دمرو خوابیدن ( بولوه دیم نووس )
بوجولی  bujuli= کوچک ( وچه بوجولی )
بوند شو bundeshev = فردا شب
بهمه  behma= بشکن  ( شیشه اد بهمه ؟ )
بهل  behal= بگذار ( بهل بشون کار دارن )
بیخ   bikh= ته ، قعر ( کوا روشنه کیه بیخی )
بوز  bevaz = بدو ( بوز بشه بر تاق نه )
بی = بودن ( چاک بی شال لا )
بی جو  biju = راه برو ( تندتر بیجو )
بنگس  bengas= نگاه کن ( آدم بول انگس )
بی ویز   biviz= پیدا کن ( یه جن مو را بیویز )
بی کو  biku= بکوب ، بزن ( او د رو یانه که بی کو )
بی کوچ bikuch= قند بخور ( قند نیکوچ)
بی نه bene = بگذار
بی خوس bikhus = بزن( اندقرد بی اخوسن )
بتا  beta= بیاور ( خورجینه آرگی بتا )
بودر bevdar = بگذر ( زیاد سخت نیگی ، بودر )
بو bu = باشد ( خاب بو )
بوره bure = بیا   ( بوره بیشمه )
بووس bevos = بخواب ( بیگی بووس وچه )
بخاس bekhas= خواستگاری کن (جند بخاشت ؟اگه ندخشته  بور  دت من بخاس)
بر وز   barvaz=فرار کن ( بر وز بشه قاهام ببه )
برشه  barshe= فرار کن ( دستم د بر شو )
بی جین  bigin= بنواز ( ساز بی جین )
بی جو  biju= راه بیا ( تند بوره ، چرا نجویی )
بوره  bure= بیا ( بوره بیشمه مزار )
بشه  beshe= برو ( بشه کیه بابات )
بیشمه bishma = برویم ( بفرمایده بیشمه کیه )
بشن bashn= بدن  ( بشن و بارم بشورم )bashn o barom
بهر  behar= آسیاب کن ( باردد بهرد ؟)
بدوکنیه  biduknia= ضعیف شده ، مانند دوک( تو خو رو برو داری ادوکنیی )
باباگرده  babgorda= پدر بزرگ ( باب گردد همون جندیه ؟)
بالنگو  balengu= نام گیاهی
بندله  bendela=  بند ساقه گندم
بن او bonou = آخرین زمین آبیاری درکشاورزی
بوبوکره bubukera= هدهد ( مثل بوبوکره واری اجینه )
بوند شو bundeshev = فردا شب ( بوندشو اشمه شونشینی )
بید آراکشن  bidarakeshon= می زنمت 
بیداخوسن   bidakhuson= می زنمت
 
ضرب المثلها و گویشهای رایج
باحلوا حلوا دهن شیرین نگرده
با یه گل بهار نیه
بالاش تا = استفراغ کرد
باش نبوانگاشت = زود رنج
بارمم بیویته کمه مم در اویته = من دیگه کارمو کردم ، آفتاب لب بومم
بس به حرف = سهل و آسان ، فقط حرف
بشه اونه خو عرب نی اخوسه
بیش بواج = به او بگو
بشو ابروش راس کره ، چمشش کور واکه
بز گر اشه سر چشمه د او اخره = آدم کم ارزش ولی پر مدعا
بر رزم خو تاق نا بیخشم بیدی = سالی که نکوست از بهار پیداست
برنجاد اونکه من دت نگردن = خیلی به خودت زحمت نده
بیش دی هوا نم داره ، آرش ملا= با فهمیدن ماجرا ، فرار کرد
بشو کلا بتره ، سرش بتا = رفت کلاه بیاره سر آورد
بشی دیی بیوین نشی دیی کوروابه = چشم دیدن کسی را نداشتن
بوبوکره واریه = همش غر می زنه
بوجیدده  boujidda= با این وجود
بوسه برکون خر ادنده محض سخن روجگار= احتیاط کاری کردن
به دست ننه نگا کن ، مثل ننه غربیله کن = کار یاد بگیر
برج زهرمار
برج حسن بک
برج میل
بول واکت = مخالف ( پچ واکت )  به رو افتاد
 
 
 
......
مطالبی که در این سایت می بینید .  ابتدا  در سایتی با همین مضمون   یعنی گویش وزوان  آورده شد و از آنجا که سایت با کمی اشکال مواجه شد بنده را بر آن داشت تا دوباره ادامه مطلب را دراینجا بیاورم . البته سعی در برطرف کردن اشکال در آن سایت هنوز وجود دارد و به محض برطرف شدن اشکال امید است دوباره مطالب را در آنجا هم ادامه دهم . بنابراین شما می توانید با کلیک بر روی vazvan gooyesh  یا گویش وزوان یا وارد کردن آنها در براوزر خود به سایت مذکور نیز وارد شوید . باز هم از نظرات سازنده هم وطنان عزیز وفرهنگ دوست خودم استقبال می کنم و دست یاری بسویشان دراز می کنم . امید است با درج مطالبی که به نظر آنان جالب می رسد . ما را درهرچه شناساندن این گویش به دیگران یاری دهند .
 
 
 
        پ
 
پابه pabe = بلند شو ( پابه بیشمه )
پاجش کری pajeshkeri = ابزار بیلچه مانند جهت پاجش علف
پاچین pachin = پیراهن بلند زنانه ( پاچیندد کولد که ؟ )
پالندوز palenduz  = کفشدوزک
پروه parva = گندم چیده شده تلنبار شده ( گندم هاد بی چیند ، پرود که ؟)
پت  pot= لب ( پتاد آرماج )
پخ pekh= پخمه ، کودن ( عجب آدم پخی )
پروپیش  paropish= گاهی خوب گاهی بد ( هوا پر وپیشش کرده )
پرین perein  = پیراهن
پسدا   pasda= قسمت کردن ( پسدا پسدا کرده ،   رست من جی هاده )
پی نار   peinar= واحدی در وزن
پشخا  peshkha= چوبک
پشک peshk = کپک ( نونا پشک آر ارده )
پشک peshk = سازگاری ( پشگشم بی نیه )
پنداری  pandri= انگار که (خواراب پندری )
پچ  pach= عقب( بشه پچ )
پی سر peisar = پشت ( پی سرت انگس )
پور   pur= پسر ( تو پور که ای ؟)
پوروم  purum= حواس پرت( عجب آدم پورومی )
پوز  puz= فک( پوزت واکوی یا ؟)
پند   pend= پوشال پالان ، مقعد
پیزی   pizi= مقعد ( هرچی پندش انی پیزیش د برایه )
پستو  pastu= انباری ( ودی بکری رو پستود اکرنا )
پیشو   pishou=  ادرار ( پیشو وم گوش نشی داردن )
پالون   palun= پالان( پالوناشو  افتو د ایشته )
پلشت pelasht= کثیف( پلشت گیری برنتا )
پلنه   pelna= ادا ، تقلید (پلنه مون نکه )
پیلیز   peliz= له شدن( انکورا پیلیز وابویه )
پله   pela=طاقچه ( کاسیه د رو پله نه )
پیلیج   pilij= نیشگون ( پیلیجم نیگی )
پاتل جه  patelje = پاتیل ، ظرف
پیسرpeysar= پشت سر
پیله   pila= لجبازی( چرا د مون پیله ات کرده ؟)
پینه  pina= آماس ، تاول ( دستام پینه به بسته )
پقر  paghar= کود له شده ( پقرا گاستوند بر رت ؟)
پزده  pozda  = سوخته پشم( بو پزد ایه )
پاتوه  patova= سگ دو ( بشه ور جد و آبادت د پا توه وا که )
پاچه میز pachmiz= بی سلیقه ( عجب جن پاچه میزی )
پچش گو =آبیاری مجدد درکشاورزی
پسه   pese= قسمت کشدار شلوار ( رو پسه اش د قایمش بکه )
پلتو paltu= زیرانداز ( پابه پلتوه د جرد وونن )
پیشگا  pishga= ایوان( رو پیشگا د هاچین )
پیشوpishou = ادرار ( پیشووم گوش نشی داردن )
پیشیم  pishim= ظهر ( پیشیم چی چی اخریمه ؟)
پسین  pasin= عصر( پسینی بوره  بیشمه رز )
پستو pastu  = خانه پشتی ( رو پستود اکرن )
پرپرو  parparu= پروانه
پت pot= لب( پت و پله اد آر نماج )
پوجار  poujar=کفش ، گیوه ( یه جفت پوجار خود را هاگی )
پهرا  pehra= پس فردا
پهراشو pehrashev = پس فردا شب
پشهرا  peshehra= پسین فردا 
پشقا peshgha = چوبک ، وسیله شستشوازبرگ موهد
پچ پشهرا  pach peshehra=  سه روز دیگر
پره   pehra= پریروز
پنا   pena= قایم ، پنهان ( پناکاری نکه )
پنا پسله  pena pasela = قایم کاری ، پنهان کردن( حتما پنا پسله یید نیه )
پندری panderi = تصورمیکنی (پندری تو که یی )
پورت کنه purtekane = جوجه تیغی ( ریختت ببرن خو پورت کنه امونی )
پوزpuz = فک ( پوزت  واکوییا؟ )
پیشه  pisha= هسته  ( پیشه ها بکار تا بری یه )
پوروش  purush= کمی ، نژگی ( یه پوروش نمکش بی که  )
پروه   parva= خرمن ( یه پروه دارن بوره بهر )
پت و پله   potopala= لب و لوچه( پت و پله اد پاک واکه )
پلنیه  pelnia= موی سوخته ( موام آتش د بپلنیه )
 
ضرب المثلها وگویشهای رایج
 
پاد بیشی گیوه پاره ابو سرد بیشی کلا = باپا بری کفش پاره میشه با سر کلاه
پارسال دوست ، امسال آشنا = دوری و دوستی
پارپاری انگار = مفت حرف ؟
پاچه میز = بی سلیقه و دست و پا چلفتی
پام آرگی نیا = پایم به سنگ خورد
پاچه آر ملیه = آماده به کار
پاشنه برمونش یاخو آر گیته= زیاد رفت و آمد می کنه
پالونش افتو د ایشته = بی کار شده
پورت کنه امونه purte kaneamune= زشت و بد ترکیب
پاشم کیم د بیر بیریند = پاشو از خانه خودم بریدم
پندری چله ریسی کری خواردم ادی = خیلی روسرمن مسلط هستی
پیازش کونه نکره = وضعش خوب نمی شه
پیشی مونی اگه شاخش دا ، هته شاخام دوگزبو = ابراز ندامت کردن
 
.......................
 
دشواریی که ما با آن مواجه هستیم نداشتن یک سری علائم فونتیک می باشد که همه کس بتواند آن را شناسایی کند  . و زبان فونتیک بین المللی  متاسفانه برای افراد معمولی قابل شناخت نیست .و ادای این کلمات نیز با آن علائم کاری بسیار وقت گیر و طاقت فرسا می باشد و بسیار فنی خواهد بود ، بطوری که بجز زبان شناسان ، کسان دیگر نمی توانند آنها را بشناسند . لذا شما در خواندن کلمات باید به شم فرهنگی خود مراجعه کنید و با توجه به معنی کلمه آن را با شنیده های محلی تطبیق دهید تا تلفظ آن را دریابید . زیروزبر گذاشتن در هر کلمه نه میسر است و نه زیبا ، بنابراین ما از آن پرهیز می کنیم
 

         ت
 
 
تاچه  tacha= وسیله حمل گندم ، گونی
تاچه لپ  tachlop= تهیگاه دهان
تاس tas = لگن کوچک ( تاس حموم بتا )
تاسوله tasula = پیاله ( یه تاسوله ماست بتا )
تار   tar= ترشی، مزه ( آش وی تار )
تاق tagh  = باز ( برتاق نه )
تاق = مخالف جفت
تپل کو  tapalku= زدن ، دوره کردن ( همه یی تپل کو کرده  بیش خوسمه )
تپو  tapu= محل نگهداری گندم درقدیم ، آدم چاق
تپه tapa = آدم بی عرضه ( آدمم نی دی بو اندقر تپه )
تته tete =  ممه  ( باباش بیسوجه خو تتش د آند نا )
تحو tahou = ریواس
تخمار tokhmar = تخم مرغ
ترکه tarka= چوب دراز، نازک
ترشله  torshela= برگه خشکیده زردآلو
ترشده  tereshda= تیشه نجاری( بابایه با هره وترشدش بمه بو دعوا )
ترش torosh= سرکه
تخس  tokhs= بچه شیطون ( وچه اندقر تخس ؟)
تنابنده tenabenda = جنبنده ( هیچ تنابنده ای دیار نبو )
تنده tanda = چغاله ( تنده نخوا ایلووس اکری)
تسمه tasma = کمربند
تور tor = منش ، رفتار ( تور تور خوشه )
تور  tor= دور( تورتا تور کیه آدم آیه )
تورتوری tor tory = غلت زدن ( پسدا تورتوری بخا )
توره  tura= توبره ( خود جمع که توره واری والی )
تقاص teghas= انتقام ( خدا تقاسم بید د هاگیره )
تقلی togholi = بره
تقلی  tagheli= خمیده( اندقر پیر ببویه خو تقلی گردیه )
توفیر toufir= تفاوت ( توفیرنکره )
توک tok = نوک ( توک زبونم بسوت )( توک درخت )
تورکیه torkia= دورخانه
تل بز  telbez= شکم پرست ( وچه اندقر تل بز؟)
تل  tel= شکم ( هرچیش گیرا رو تلشش نا )
تلووtellov =  تقاس ( تلوش پچ اده )
تل  tol= تفاله ( تل چایی )( تل چایی ها دور ریج )
تلtal = تلخ ( وادم تله )
تمه  tome= تخمه( اجی تمه بتا وا گونیمه )
تو  tuw= خامه یا سرشیر ( نون تو )
تورنه  torna= چرخان ( قالیه تورنه که )
توله  tula= نهال ( توله درختم وانا )
توتل tutal= سوت ( توتل نی جین )
تورک turk = کورک ( دیمم تورکش برآرده )
تورک = حبه ( تورک انگور)
تورک ننه turkenana = کورک کوچک( یه تورک ننه خو اندقر ترس ندره )
توم tom= تخم  ( وقت تم کاری)
تومه = تخمه
تمون tamun= تنبان( تمبونش دوتا گردیه )
تی  ti= تیغ( تی گردکونی )
تی جی tiji = گرد وخرده کاه ( رختام پر تیجی ببو )
تیزدونه tizduna= مثانه گوسفند،آدم چاق( چه خبره ، اندقر تیزدونه گردیی ؟)
تی لیک  tilik= تیرید، خرد کردن نان در گوشت  ( کاسد تیلیک که )
تلو telou= پاسخ ( زیاد بخری ، تلوشد پچ بگی دا )
تلنگ  teleng=  تیز ، صدای بد ( تلنگش برشو )
تنک بنده tonokbenda = وسیله بستن نان به تنور ( تنک بندیه هاده )
تنده tanda= چغاله بادام یاهلو (درخت ازنه ، پر تنده )
توروش = سرکه
توشک  tushk = جوجه ( توشکا یاقاشون که )
تون  tun= آب گرم کن حمام درقدیم( عجب بابا تون به تونیی )
تیارت tiart = شوخی ( تیارت برنتا )
تیج tij = تیز ( چاقو تیج واکه )
افعال
تونیدن = پیچیدن( بتونه )
تورنیدن = چرخاندن ( بتورنه )
 
ضرب المثلها وگویشهای رایج
تاباش انگری چردبرچماش ابنده = زود به گریه می افتد
تیر د رو جگرت گینیه = نوعی نفرین 
تل بز = شکم پرست
ته و تو بر آر  = فضول
تلنگش برشو  = وارفت ، صدای تیز دادن
تمونش گل دست وپاش کته = بی چیز شده
توره د اخره ، آخور جی د اخره = حریص و طماع
تیغش نربینه = زورش نمی رسه
تیقش دخرنربینه دپالون چوسیه = کم زور و پرمدعا
تلوش پچ اده  = پای لرزش می شینه
تمه واگونه = تخمه بشکن
تمونش دوتا گردیه = شلوارش دوتا شده
ته و تو بر آر =  فضول
تیر غیب بخرده  = تخس  و شیطون
 
 
                ج
 
جاهل  jahel= جوان ، برنا ( وچه جاهل و جوون )
جخت بلا jakhtebela = از روی احتمال  ( جخت بلا یه چی بدهکار گردین )
جخت  jakht= عجله  ( جخت بکه )
جر  jer= زیر ( یه چی جرد خوس )
جرق  jergh= زرنگ ، فرز ( خیلی وچه ی جرقیه )
جعده  jaeda = جاده ، خیابان ( کنار جعده د بشه )
جلب jelab = ناقلا ( چه آدم جلبی )
جل  jol=زیرانداز  ( جله بتا آروون )
جلدی  jaldi=  با عجله  ( جلدی د ولش که بشو )
جله jola = کهنه پارچه ( یه جله هاده دستام پاک واکرن )
جوال  jual= تاچه ، گونی
جوندار jundar= جانور ( عجب جوندار صحرایی )
جن jan = زن  ( جند نگی ؟)
جنده  janda= زنده  ( تو جی آدم جنده یی آ )
جنمو  janmu= زن عمو
........
ضرب المثلها وگویشهای رایج
جنگ اول وه از صلح آخره = جنگ اول به از صلح آخر
جگر او ببرده = نفرین
جن ساش بی خوسته = جنی شده
جگر گا= پر حوصله
جگر اشتر= پر حوصله
جگر طلا= عزیز
جاهلا هته ، چندرا پته = جوانها ی وا رفته امروز
جرش بر کشا = از کار فرار کرد
جل خر= پلاس کهنه
جرخوش چرنیه = شب ادراری
جربند بالابند = اسهال و استفراغ
جرزاو = نشت آب درزبان کشاورزی
 
 
 
         چ
 چار char= چرخ نخ ریسی
چارتاق chartagh = در تمام باز ( بر چارتاق بهل )
چارشو  charshew= چادرشب
جاردن jardan= جویدن ( بجا و بخوا )
چارقد charghad= روسری بلند ( چارقدت سرت که )
چال chaal= گودال ( چال واکه )
چوچار chuchar= آدم لاغر  ( ازن گردیه مثل چو چار )
چارگینه chargina = آبکش
چاله چوله chala chula  = گودال (هاماد د رو چاله چوله خوست )
چال گودلی  chalgewdely  = گودال ( رو چال گودلی کتی؟)
چال کارگا  = چاله حفرشده دراتاق مخصوص بافتن چادرشب
چال مارموش = کلماتی برای ترساندن بچه ( روچال مارموشد اکرن )
چال سو = چاله انبار سیب
چال دومدون = پایین کرسی ، چاله هواکش تنور
چال چا = چاله جمع آوری آب
چندر  chondar= چغندر ( چندر بی پیچ)
چزده  chazda= نوعی هیزم
چلو  chelou= پلو
چشت خار  chashtekhar = پر رو ( ملوه چشت خوار ببویه )
چله   chola  = پنبه ( پندری چله ریسی اکری خواردمون ادی )
چلم  cholm= خلط  ( وچه چلمو )
چینه china= دیوار ( دیم چینه د بشه )
چم پلشت   champelasht= هرزه ( خیلی چم پلشتی )
چر  chor= ادرار ( چرش دوایه )
چرنیدن chornidan= شاشیدن
چلفته  cholofta= خلال چوب ( چلفته حسن جن )
چل گیس chelgis= جن ( قیافت مثل چل گیس امونه )
چم  cham= چشم  ( چماد روشن )
چل  chel= دیوانه  ( یه چل شون هنگل مون کرده )
چون chun = وسیله خرمن کوبی قدیمی
چاله  chala= پایین ( چاله وز )
چلغیز  chalghiz = کود مرغ ( مارانجینه چلغیزش بدا )
چوچوه  chouchova = شایعه  ( چوچوه را نی خوس )
چلزد  chelezd= چروک ( شلوارم چلزدش بی کته )
چل پا  chelpa= هزارپا ( کیه اد پر چل پایه )
چیله  chila= آشغال سوختنی ( اجی چیله آرچین بتا )
چزدله chezdela = گوشت ودمبه آب شده
چنگوله chengula = کوچک شده ، ( یه چنگوله وچه اینگه )
چاک  chak= چاق، سلامت   ( خیلی چاک وابویی )( چاک بیده )
چاییدمونchaydemun=سرماخوردگی( حتما چایدمونش کرده )
چال دمدون chaldomedun = هواکش پایین تنور
چاریک charyak= وجب
چپول chapul= دست زدن ، کف زدن ( چپول که )
چم ایسبی  chamisbi= خیره (عجب وچه ی چم ایسبدی )
چک chak= سیلی  ( یه چکم بدا )
چلم cholm = آب دماغ
چغولی chogholi = بدگویی کردن ( چغولید ور باباد د اکرنا )
چل اوکش cheloukesh = آبکش
چون chun= خرمنکوب قدیمی
........
ضرب المثلها وگویشهای رایج
 
چال مار موش = واژه ای برای ترساندن بچه( ودی بکری روچال مارموشداکرن)
چال دمدون= پایین کرسی ، دم در(خدامرگم هاده ، چرا چال دومدون د هاچشتی؟)
چه خر گویی چه دیوار = آدم نفهم
چو هر دو سر نجس = آدم ریاکار
چو خو آر دری ، ملو دزده حساب کار خوش وا کره = مشکوک
چاه د  برمه ، رو چاله کت =از چاه در آمد به چاله افتاد
چاکن همیشه ته چادهه = آدم کم شانس
چس مثقال = مقدار کم
چو د بر کون خر خوسی ، بر اریجیه ...... = کم ارزش بودن کاری
چلفته شون د گو.  آجیند  دستششون دا = در ازای کاری تلافی بد کردن
چشت خوار ببویه = پر رو شدن
چمام را اشه = چشم براه
چمام اددرزه = پلک هام می پره
چماد روشن = چشمت روشن
چودپالون اخوسه خربفهمه = هشدار دادن
چم اچرنن = نگهبانی دادن
چمم آر نگیره =  طاقت ندارم (چمم آرنگیره هیکی مالم بخره )
جوون مرگ ببویه = جوانمرگ شده
چم روشنش دهاش دا،چم کورش د هاش گه = بایک دست دادن و با دست دیگر پس گرفتن
 
 

تعریف علم
زبان شناسی :
زبان‌شناسی علمی است که به مطالعه و بررسی نظام‌مند زبان می‌پردازد. زبان‌شناسی به مفهوم جديد آن، علمی نسبتا نوپا بوده كه قدمتي تقريبا يکصد ساله دارد. در زبان‌شناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب واحد های درسی صرف و نحو، آواشناسی و واج شناسی، معناشناسی، كاربردشناسی، سخن كاوي، جامعه‌شناسی زبان، روانشناسی زبان و ... بررسی می‌شوند. از آنجاییكه زبان يك پديده پيچيدهٔ انسانی و اجتماعی می باشد، برای مطالعهٔ جامع و دقیق آن، بهره‌گیری ازعلوم مرتبط دیگر الزامی است. در واقع، مطالعهٔ فراگیر زبان، رویكرد میان‌رشته ای را می طلبد. امروزه نیز شاهدیم زبانشناسی شناختی به عنوان رویكرد كاملا جدید در زبانشناسی روش میان‌رشته ای را برای مطالعه زبان اتخاذ نموده است. بنابراین، زبان‌شناسی علاوه برمطالعه جنبه های توصیفی و نظری زبان به ابعاد كاربرد شناختی، روانشناختی، مردم شناختی، اجتماعی، هنری، ادبی، فلسفی و نشانه‌ای زبان توجه می نماید.
 
 
        ح
حاشی hashi = بچه شتر
حالی کردن = فهماندن ( حالید ببو ؟)
حب hab = قرص ( یه حبم بالا خوست )
حنر  henar= بی جان و بی حس ( آدمی به این حنریم نی دی بو )
حوضه hevza = جلبک ، سبزه حوض
حوون hevoon= گوسفند ( آدم خو نهه ، حوون امونه )
حضور  hazor= حال و روز( تو خو حضور هاماد حضور کوه که )
حست  hast= حیاط ( بشه رو حست د کایه بکه )
حسن جن  hasanjen= جارو ( حسن جن بتا اینده بی رو )
حکروه hekrova = سکسکه  ( حکروه ولم نکره )
حولی  hevli= کره الاغ ( حولی واری رد مانش د اشه )
حروم زیه  harumzia= حقه باز( اندقر حروم زیه گی برنتا )
حتر heter= چاق و خپل ( چه آدم حتری )
حلوه helova =  برف و بوران (حلوه ایه )
حیز hiz= آدم فاسد ( خیلی حیزی آ)
 
ضرب المثلها وگویشهای رایج
 
حلوه آسمون د ایه = برف ریزه میاد
حلقوم درد نصم شوی بیگیری = نفرین
حقه نا = گلودرد ، دیفتری ( حقه نا بیگیری )
.........................
 

سيان جرقويه اصفهان...
ما را در سایت سيان جرقويه اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9siyane بازدید : 599 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 14:37